نتایج جستجو برای عبارت :

حضار کارشون دست زدنه.

استاد پرسید: «سخنرانی هروه رو گوش کردی؟» گفتم: «بله!»
- بیست سال قبل توی یه کنفرانس یه سخنرانی داشتم. اون روز، بعد از تموم شدن حرفای من، حضار همین‌قدر با شور و حرارت برای من دست زدن و تشویقم کردن...
- خیلی خوبه.
- اما اون روز من دقیقا برعکس حرفایی رو که امروز هروه زد ثابت کرده بودم...
- ...
- بیست سال با تئوریام کنفرانس دادم و برام دست زدن... و امروز هروه خلاف اون حرفا رو ثابت می‌کنه و براش همون‌قدر دست می‌زنن...
- ...
- «حضار» کارشون دست زدنه... این تویی که
خاطرات سفیر، نیلوفر شادمهری
سلام :)
برشی از کتاب ؛
استاد پرسید: سخنرانی هروه رو گوش کردی؟
گفتم: بله.
- بیست سال قبل توی یه کنفرانس یه سخنرانی داشتم. اون روز، بعد از تموم شدن حرفهای من همینقدر با شور و حرارت برای من دست زدن و تشوسقم کردن..
-خیلی خوبه.
- اما اون روز من دقیقا بر عکس حرفایی رو که امروز هروه زد، ثابت کرده بودم..
- ...
- بیست سال با تئوری هام کنفرانس دادم و برام دست زدن.. و امروز هروه خلاف اون حرفارو ثابت میکنه و براش همونقدر دست می زنن..
- ..
- «ح
استاد پرسید: «سخنرانی هروه رو گوش کردی؟»
گفتم: «بله!»
«بیست سال قبل توی یه کنفرانس یه سخنرانی داشتم. اون روز، بعد از تموم شدن حرفای من، حضار همین قدر با شور و حرارت برای من دست زدن و تشویقم کردن ...»
«خیلی خوبه.»
«اما اون روز من دقیقاً برعکس حرفایی رو که امروز هروه زد ثابت کرده بودم ...»
«...»
«بیست سال با تئوریام کنفرانس دادم و برام دست زدن ... و امروز هروه خلاف اون حرفا رو ثابت می کنه و براش همون قدر دست می زنن ...»
«...»
«حضار کارشون دست زدنه ... این
ﺩﺭ یک سمینار رموز موفقیت، سخنران از حضار ﺮﺳﺪ: 
«ﺁﺎ ﺑﺮﺍﺩﺭﺍﻥ ﺭﺍﺖ ﻫﺮﺰ ﺗﺴﻠﻢ ﺷﺪﻧﺪ؟»
حضار ﻓﺮﺎﺩ ﺯﺩﻧﺪ: «ﻧﻪ! ﻧﺸﺪﻧﺪ.»
سخنران: «ﺗﻮﻣﺎﺱ ﺍﺩﺴﻮﻥ ﺗﺴﻠﻢ ﺷﺪ؟»
حضار: «ﻧﻪ! ﻧﺸﺪ.»
سخنران: «ﺮﺍﻫﺎﻡ ﺑﻞ ﺗﺴﻠﻢ ﺷﺪ؟»
حضار: «ﻧﻪ! ﻧﺸﺪ.»
سخنران: «ماری کوری ﺗﺴﻠﻢ ﺷﺪ؟»
حضار: «ﻧﻪ! ﻧﺸﺪ.»
سخنران: «جمز وات ﺗﺴﻠﻢ ﺷﺪ؟»
حضار: «ﻧﻪ! ﻧﺸﺪ.»
سخنران ﺑﺮﺍ ششمین ﺑﺎﺭ ﺮﺳﺪ: «ﻣﺎﺭ ﺭﺍﺳﻞ ﺗﺴﻠﻢ ﺷﺪ؟»
ﻣﺪﺗ ﺳﻮﺕ ﺩﺭ ﻼﺱ ﺣﺎﻢ ﺷﺪ. ﺳﺲ یکی از حاضرا
درسته ک تو حمله اعراب ب گرگان امام حسن و امام حسین هم شرکت داشتن ؟ 
4 هزار ایرانی هم کشته شدن 
 
اگه صحت داشته باشه هیچ توجیهی نمیبینم واسه کارشون ، حتی اگه بخاطر دیانت و مسلمان کردن ایرانی ها  آدم کشته باشن کارشون بیشتر خطا بوده 
قرارگیری صندلی ها به صورت دایره ای شکل
این طرح با حذف کامل میز باعث افزایش ارتباط مستقیم حضار با یکدیگر می شود. در این طرح هیچگونه جایگاه فیزیکی برای رئیس یا مدیر در نظر گرفته نشده است و از این جهت به راحت بودن و صمیمت حضار کمک می کند. در این طرح بندی صندلی ها به صورت دایره ای شکل مرتب شده اند و اندازه فضای بین صندلی ها نیز می تواند در صورت لزوم تغییر کند.
ﺩﺭ یک سمینار رموز موفقیت، سخنران از حضار ﺮﺳﺪ: 
«ﺁﺎ ﺑﺮﺍﺩﺭﺍﻥ ﺭﺍﺖ ﻫﺮﺰ ﺗﺴﻠﻢ ﺷﺪﻧﺪ؟»
حضار ﻓﺮﺎﺩ ﺯﺩﻧﺪ: «ﻧﻪ! ﻧﺸﺪﻧﺪ.»
سخنران: «ﺗﻮﻣﺎﺱ ﺍﺩﺴﻮﻥ ﺗﺴﻠﻢ ﺷﺪ؟»
حضار: «ﻧﻪ! ﻧﺸﺪ.»
سخنران: «ﺮﺍﻫﺎﻡ ﺑﻞ ﺗﺴﻠﻢ ﺷﺪ؟»
حضار: «ﻧﻪ! ﻧﺸﺪ.»
سخنران: «ماری کوری ﺗﺴﻠﻢ ﺷﺪ؟»
حضار: «ﻧﻪ! ﻧﺸﺪ.»
سخنران: «جمز وات ﺗﺴﻠﻢ ﺷﺪ؟»
حضار: «ﻧﻪ! ﻧﺸﺪ.»
سخنران ﺑﺮﺍ ششمین ﺑﺎﺭ ﺮﺳﺪ: «ﻣﺎﺭ ﺭﺍﺳﻞ ﺗﺴﻠﻢ ﺷﺪ؟»
ﻣﺪﺗ ﺳﻮﺕ ﺩﺭ ﻼﺱ ﺣﺎﻢ ﺷﺪ. ﺳﺲ یکی از حاضرا
1 ... 2 .... 3 .... امتحان میشه(:با عرض سلام خدمت همه حضار و بزرگوارانی که صدای بنده رو میشنوند، و هر از گاهی میومدن اینجا و میدیدن خبری نیست و احتمالا یه صلواتی نثار من میکردن.
ایشالا میخوام دوباره برگردم به میادین.دعا کنید فقط خواهشا.
 
 
مراسم استقبال آداب دارد
به قلم: فرهاد داودوندی- بروجردبزرگان دین و مذهب ما بارها تاکید داشته اند که کار بسیار پسندیده ای است اگر مسافری پس از مدتها دوری  وقتی به زادگاه خودش بر می گردد، به  استقبال آن فرد برویمطبیعتا  با حضور استقبال کنندگان، فردی  نیز که وارد شهر و دیار خودش می شود ملزم است  مواردی را به احترام استقبال کنندگان رعایت کندجدای از اینکه در عصر جدید باید برنامه ورود دقیقا برنامه ریزی شده باشد تا حوصله استقبال کنندگان سر نر
دفاع این بنده خداست، یاد دفاع خودم افتادم.
خب یه سه چهار ماهی دیر شده بود، همین طوری که عمه هام الان می گن دیر شده پس کی زن می گیری، اون موقع ها هم می گفتن دیر شده، پس کی دفاع می کنی. کلا دیفالتشون همینه: دیر شده پس کی...!
بگذریم، روز دفاعم همه استادا اومده بودن، همه حضار هم نشسته بودن، من اومده بودم تو سالن زنگ بزنم به استاد راهنمام. بالاخره جناب پروفسور با بیست دقیقه تاخیر رسید و با هم رفتیم داخل و من یکهو رفتم پشت تریبون. انگار همه استرس های عال
به نام خدای مهدی (عج)


امام خمینی بعد تصویب قانون کاپیتولاسیون در 21 مهر 1343:بسم الله الرحمن الرحیمانالله و اناالیه راجعون. من تاثرات قلبی خودم را نمی توانم اظهار کنم، قلب من در فشار است؛ این چند روزی که مسائل اخیر ایران را شنیده ام خوابم کم شده (گریه حضار) ناراحت هستم، قلبم در فشار است. با تاثرات قلبی روز شماری می کنم که چه وقت مرگ پیش بیاید. (گریه شدید حضار)ایران دیگر عید (گریه حضار) ندارد، عید ایران را عزا کرده اند، (گریه حضار) عزا کردند و چراغان
واقعیت اینه که من فکر میکردم، عاشق شدن ساده است ولی نه انگار باید اول روان سالمی داشته باشی تا بتونی خوب عاشقی کنی... واگرنه بد عاشقی کردن رو همه بلدن چون میتونن روی یک صفحه ی سفید خط خطی کنند بدون اینکه معنادار باشه کارشون...
از دید حاکمان خبرنگاری که سوال می‌پرسد سائل است، نیازمند است. باید شهرداری امثال آن‌ها را از سطح شهر جمع کند تا این همه تخم لق در دهان مردم نکارند. انقلاب کردیم تا شخص اول مملکت را پاسخگو کنیم، شخص اول زالد و ولد کردند، حالا باید زورمان به نگهبان سرویس‌ بهداشتی برسد و اگر بتوانیم او را بابت اسکناس‌های کثیف پاسخگو کنیم. راست می‌گویید عالیجناب! زن و بچه را چه به سوال و جواب؟ خبرنگاران هم دو حالت بیشتر ندارند یا زن هستند یا بچه، با این تفاوت ک
چند نفر از دوستان خود را دور یک میز بنشانید و چهار سکه هم شکل را در چهار گوشه یک کلاه قرار دهید. سپس به یکی از حضار بگویید
که در غیاب شما یکی از سکه ها را برداشته و تاریخ آن را به خاطر بسپارد. سپس به دست سایر دوستان بدهدتا آنها نیز تاریخ سکه
تماشا کنند و در کلاه بگذارند. پس از چند لحظه سکه مورد نظر را حدس بزنید.
راز:با پشت دست سکه ها را لمس کرده و هرکدام را که گرمتر بود به عنوان سکه انتخابی معرفی کنید.
دیشب که حالم گرفته بود یادم افتاد کسیو ندارم یعنی برام بیشتر ملموس شد،
اما یه عده هنوزم هستن که موقعی که کارشون لنگ یاد من میوفتن، حالا هر کی
به یه نحوی، نمیگم آدمیم که به یاد همه هستم اما حداقل وقتیم کارم لنگه
سراغ کسی نمیرم خودم با مشکلم کنار میام...
رییس همه ی معاونین رو پیج کرد برای جلسه فوری؛ 
وسط جلسه برای یک کار فوری از رییس اجازه گرفتم برای لحظاتی از دفتر مدیریت بیام بیرون؛ در بسته بود. چند تا تقه به در زدم و در رو باز کردم و صدای خنده ی حضار...
گفتم انقدر ذهنم درگیره حواسم نیست دارم میرم بیرون! ولی انقدر سوتی بزرگی بود که جمع شدنی نبود.
عایق کاری صوتی تالارهاسالن اجتماعات و تالارها همواره محلی برای برگزاری رویدادهایی با حضور تعداد زیادی از حضار می باشد. کیفیت این محیط ها و برخوداری از استانداردهای اولیه از جمله موارد مهم می باشد. با عایق کاری صوتی تالارها و سالن ها اجتماعات می توان به کیفیت آن ها افزود.از تالارها برای برگزاری جشن ها، کنسرت، نمایش و یا سخنرانی استفاده می شود، افراد زیادی در اینگونه مراسم شرکت می کنند. از اولین الزامات یک تالار و سالن اجتماعات خوب این است ک
او خواهد آمد
❤ شما هم دعوتید
موسسه قرآنی شیفتگان وحی 
به مناسبت ولادت با سعادت منجی عالم بشریت مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
جشن بزرگ نیمه شعبان را در روز شنبه ۳۱ فروردین 
⏰ از ساعت ۱۰/۳۰ الی ۱۲/۳۰ 
برگزار می نماید
     _______________
 برنامه های جشن
✨سخنران:استاد خانم منادی موحد
✨مولودی خوان:سرکار خانم عاملیان
✨مسابقه واهدا جوایز به قید قرعه به حضار گرامی
 می باشد  
 حضور شما زینت بخش محفل ما است
‌انیشتین
برای رفتن به سخنرانی ها و تدریس در دانشگاه از راننده مورد اطمینان خود کمک می
گرفت. راننده وی نه تنها ماشین او را هدایت می کرد بلکه همیشه در طول سخنرانی ها
در میان شنوندگان حضور داشت بطوریکه به مباحث انیشتین تسلط پیدا کرده بود! یک روز
انیشتین در حالی که در راه دانشگاه بود با صدای بلند گفت که خیلی احساس خستگی می
کند؟
راننده اش پیشنهاد داد که آنها جایشان را عوض کنند و او جای انیشتین سخنرانی
کند چرا که انیشتین تنها در یک دانشگاه استاد بو
 
خطرناک ترین آدم ها اونایی هستن که با اعتماد به نفس تمام، احساس دانستن و راه بلد بودن دارن، ولی دارن اشتباه میرن. اما ظاهر کارشون اینو نشون نمیده!
تازه هر کی هم همراهشون نشه با تمسخرشون مواجه میشه.
سفسطه گرهای ِ پرحرفی که هیچ وقت کم نمیارن و حرف هیچ کس جز خودشون رو قبول ندارن.
اما...
کاملا برعکسش رو ادعا میکنن!
با خودتون صادق باشید حداقل!
 
 
 
* یا لیتنی لم اتخذ فلانا خلیلا، لقد اضلنی عن الذکر...
 
* شد یه هفته پاکی
اولین روز دانشگاه تصادفا با اولین نوشته‌ی بلاگ هماهنگ شده :)بعد از چند دقیقه گرم کردن ساده تو محوطه زمین چمن ، توی یه حرکت غیرمنتظره استاد یه جزوه معرفی کردن که اینجا پست میکنم شاید دوستان هم به کارشون بیاد
پ.ن : آقا حقیقتا خیلی خوابم میاد :/
 دانلود مستقیم فایل از سرور بیان
به‌ نام‌ خدا
سلام
امروز رفته بودم دندون پزشکی که دندونم رو پر کنم، دکترم  می گفت الان دیگه برای دندون پزشک شدن لزوما نیاز به دانشگاه نیست و خیلی‌ها دندان‌ پزشک‌ تجربی‌ شدن، ولی‌ خب حق کار کردن در بیمارستان و درمانگاه رو ندارن ولی میتونن در مطب‌ های خصوصی کار کنن!
من فکر می کردم دندان‌ پزشکان تجربی کارشون غیر قانونیه، چون مدرک دانشگاهی ندارن، اما از طرفی دندان‌ سازان‌ تجربی‌ رو میبینم که‌ قانونی کار میکنن و مشکلی ندارن، پس بالاخ
یجوری ام الان که نمیدونم چجوری..
میخوام کاری انجام بدم که نمیدونم دقیقا چکاریه
دلم از چیزی گرفته که نمیدونم چیه..
یعنی کاری ازم براش یر نمیاد
یکی از نعمت های خدا هم نعمت درد و دل کردنه..حرف دل رو زدنه..
که اصلا در من وجود نداره اصلا..
ته تهش اینه بیام اینجا بنویسم که اکثر مواقع هم میره توی پیش نویس ها یا حذف میشه..
شدم یه مخاطب خالی الذهن که که کلی فکر تو کلش میتابه و رو هیچ کدومش نمیشه تمرکز کرد .حوصله فکر کردن هم ندارم حتی:))
بیاین یکاری بکنیم حال و
بسم الله الرحمن الرحیم ./
خب دیشب حضرت آقا ساعت ۸ از سر کار اومد ، ما هم طاقت نداشتیم دیگه بمونیم و فردا حرکت کنیم با خستگی تمام ساعت ۹ حرکت کردیم الانم مسیر ۷ ساعته رو ، ۸ ساعته که تو راهیم و هنوز دو سه ساعت دیگه مونده برسیم و اینکه ازین ۸ ساعت ۴ ساعتشو هی زدیم بغل خوابیدیم تو ماشین به حالت مچاله و هر بار بیشتر به عمق فاجعه ی {غلط کردم صبر نکردم فردا شه } ، پی‌بردیم ‍♀
_ صدای خر و پف ِ حضار _
تامام./
+ خب بینندگان و حضار گرامی همین الان خبر دادند هواپیماخانم دکتر روشنا از آلمان به مقصد ایران _ تهران به پرواز در آمد تا ساعاتی دیگر شاهد سخنرانی های ایشون در رابطه با اختراعات و پیشرفت های ایشون در کشور آلمان و برنامه های ویژه ایشون برای ملت عزیزمان خواهیم بود. پ.ن : من این چالش فقط بخاطر بهار عزیز شرکت کردم و از فرزانه جون و دختر بی نام  و مهسا جون هم می خوام شرکت کنند
 
شاتن موتور سیکلت هندا 125
یکی از اشکالاتی که موتور سواران از اسمش هم واهمه دارند شاتن زدنه .
موتور سوارانی که شغل اصلی شان پیک بوده لازم است که با این اشکال بیشتر آشنا شوند .
میل لنگ که قطعه اصلی در انتقال نیرو از انجین بوده توسط شاتن موتور سیکلت این کار را نهائی میکند . پس سلامت شاتن موتور سیکلت از اهمیت زیادی بر خوردار می باشد .
آشنائی با شاتن موتور سیکلت و نحوه نگهداری از آن به موتور سیکلت سواران توصیه میشود .
برای  مطالعه بقیه مطلب لطفا اینج
مواد لازم
گوشت
پیاز داغ
زعفران 
چوب دارچین
کرفس و هویج
هل
 
روش
گوشت را با چوب دارچین و هل  کرفس و هویج میذاریم بپزه
بعد ریش ریشش می کنیم و با پیاز داغ و زعفرون تفتش میدیم
 
بعد هم به پلو میزنیم
 
 
من این غذا را نپختم از دوستی پرسیدم که حاصل کارشون را دوست داشتم
در هنگام انتخاب مبلمان اتاق کنفرانس ، یکی از نگرانی های صاحبان کسب و کار این است که با انتخاب چه نوع مبلمانی می توانند از فضای
موجود بهترین استفاده را نمایند. خبر خوب این است که مبلمان های ما قابلیت سازگاری و طراحی متناسب با ملاقات ها و تعداد شرکت کنندگان را دارد. طرح های متنوع و متعددی وجود دارد که در اینجا به برخی از آن ها شاره می شود.
اتاق جلسات هیئت مدیره
این طرح برای گروه های کوچکتری مناسب بوده که در آنها تعاملات نزدیک و بحث های زیادی مورد
✨✨✨
   " قرآن و عترت رهگشای زندگی "
✨✨✨✅ در آستانه چهل و یکمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی و اربعین سردار بزرگ اسلام حاج قاسم سلیمانی و یاران همراهموسسه قرآنی ، فرهنگی شیفتگان وحی برگزار کرد :
✅ شانزدهمین جشنواره ویژه ایام الله دهه مبارک فجر : با محوریت خانواده موفق همراه با اهدای جوایز نفرات برتر مسابقات
         گزارش مختصر جشنواره⬅️مجری:استاد توانمند سرکار خانم عزتی ⬅️ قرائت آیاتی از کلام الله مجید توسط استاد توانمند و چهره شاخص ق
اولین presentation پروفشنال زندگی‌ام امروز بود. عالی نبود. بد نبود. یکی از بچه‌ها را دعوت کرده بودم. دوتایشان خودشان را دعوت کردند. اما ده دقیقه قبل از شروع ارائه یک گروه بزرگ از بچه‌های نجوم آمدن! یکی از پروفسورها هم آمده بود. بخیر گذشت. میتوانست بدتر باشد. سوال پرسیدند و بد نبود. باقی حضار از رشته‌های دیگر ساینس بودند و خطری نداشتند :) بعد از ارائه رفتیم و پوستر جو را دیدیم. از جو کنار پوسترش عکس گرفتیم. 
حالا اینجام. روز یادبود رئیس قبلی دانشگاه ا
بعد از ازدواج متوجه یه سیستمی توی خانواده همسرم شدم که برام خیلی عجیب بود. وقتی مریض میشن فوری میرن یه دوجین تخم مرغ میارن و شروع میکنن به "چشم فلانی" گفتن که البته برای احترام به حضار (که اسم اونا هم گفته میشه) بترکه ی اولشو نمیگن. خودشون که میگن خوب میشیم با این کار ولی من خوب شدنی ندیدم. همیشه برام سواله چرا به جای این کار به ذکر و صدقه متوسل نمیشن. 
شما هم تجربه ای در این مورد دارید؟ خودتون استفاده میکنید؟ تا حالا در مورد تاریخچه ش چیزی شنیدی
بعد از ازدواج متوجه یه سیستمی توی خانواده همسرم شدم که برام خیلی عجیب بود. وقتی مریض میشن فوری میرن یه دوجین تخم مرغ میارن و شروع میکنن به "چشم فلانی" گفتن که البته برای احترام به حضار (که اسم اونا هم گفته میشه) بترکه ی اولشو نمیگن. خودشون که میگن خوب میشیم با این کار ولی من خوب شدنی ندیدم. همیشه برام سواله چرا به جای این کار به ذکر و صدقه متوسل نمیشن. 
شما هم تجربه ای در این مورد دارید؟ خودتون استفاده میکنید؟ تا حالا در مورد تاریخچه ش چیزی شنیدی
به گزارش دورتموند ایران ، طی مراسمی که با حضور اعضای مختلف باشگاه دورتموند برگزار شد، دکتر راینهارد رائوبال مجددا به عنوان رئیس باشگاه معرفی و منصوب گردید.
آقای رائوبال پس از این انتصاب گفت " از اینکه رئیس باشگاه شده ام خوشحالم"
رائوبال از سالهای 1979 تا 1982 و همچنین 1984 تا 1986 نیز ریاست این باشگاه را عهده دار بوده است.
با انتخاب مجدد رائوبال به عنوان ریاست باشگاه او این سمت را از سال 2004 تاکنون حفظ کرده است.
 به استثنای دو رای ممتنع، از تعداد 159,037 ن
این عکس از یک چیز ساده و در نگاه اول شاید یک اقدام کوچیک و حتى بى ارزش بنظر بیاد اما پشتش یک فرهنگ سازیه درسته.. یه مسئله اى که شاید ما حتى فکرش رو هم نکردیم چون معتقد بودیم همیشه یه اونهایى هستند که کارشون این باشه.. که مسئول اتفاق هاى خوب باشند..
ادامه مطلب
هم اکنون که صدای خسته ترین عضو این بلاگستان بزرگ را از این تریبون میشنوید(البته اگر بشنوید)فرد مذکور دارد به ریش زمین و زمان الفاظ رکیک میبندد.‌ البته گفتنی ست که خود فرد مذکور پی برده که همه این قضایا مسببی نداردجز خودش. ما بلاگیا هرچی که بریم دور دنیارم بزنیم آخرش برمیگردیم سر خونه اولمون ، همین جا! اصن یه آرامش خاصی داره لعنتی که نه هیچوقت توی اینستا گرام پیداش کردم نه تلگرامی که الان فیلتر شده دو کلام حرف نا حساب و درهم برهم تحویل حضور گر
حالم کمی گرفته، خشم دارم از عین و چس کلاس‌هاش. چیا هربار و هربار میشینه واسه ما کلاس میذاره و باید بشینم و تماشا کنم و گوش بدم. امیدوارم کارشون درست نشه هیچ‌وقت حالا یا برن یا بمونن دیگه فرقی برام نداره.
حالم کمی گرفته، خواب س رو دیدم که باهاش در رابطه‌ام و دوسم داره ولی بهم خیانت می‌کنه و من رنج می‌برم و سکوت می‌کنم. خواب ش رو دیدم و مادرجون و گربه.
حالم کمی گرفته ولی باید امروز هرجور شده کار پایان‌نامه‌ام رو تموم کنم.
حالم کمی که چه عرض کن
سلام
 
ممنون از دعا هاتون
اینم بچه ی من
https://www.youtube.com/channel/UC8PHfj3K5eal558MZ0oac9g
 
امروز حدود 16 ساعت کار کردم و هنوزم دارم کار میکنم تا این ویدئو ها کارشون تموم بشه.
بنظرم راه حل رو پیدا کردم وقت بزارید ببینید. 
راجع به فلسفه دین و جایی که دین ازش اومده است.
به دوستان معرفی کنید. 
https://t.me/MahdiTR619
نمیدونم این چندمین وبلاگیه که توی بیان ساختمش و دارم الان حذفش میکنم ! 
اما خب هر اومدن یه رفتنی داره !
الانم فکر کنم وقت رفتنه منه ..
میرم دنبال کار و زندگی ..
تا قوی تر برگردم !
فکر کنم دیگه نوشتن بس باشه  !
+به یه نفر قبلا گفتم من خاطرات و دلنوشته هامو مینویسم تو یه سر رسید و اخر سال اونو اتیشش میزنم !
الانم فکر کنم وقت اتیش زدنه این وبلاگه 
تو این مدت خیلی چیزا ازتون یاد گرفتم !
مرسی از همه ی 71 نفرتون بابت همراهی هاتون ..
خوش گذشت .
خوشحال میشم بدون
الحمدالله رب العالمین ویزای اربعین هم برداشته شد توسط دولت محترم عراق . البته فعلا فقط مخصوص زائرین محترم ابران هست . و زائرین مهاجر افغانستانی که مقیم ابران هستند فعلا از این دسته مستثنا هستند. ان شاالله خود حضرت ارباب حسین ع کارشون رو راه بندازه . 
انشاالله تمام تصحیلات ایرانیا برای مهاجرین عزیز فراهم بشه . 
الحمدالله رب العالمین ویزای اربعین هم برداشته شد توسط دولت محترم عراق . البته فعلا فقط مخصوص زائرین محترم ابران هست . و زائرین مهاجر افغانستانی که مقیم ابران هستند فعلا از این دسته مستثنا هستند. ان شاالله خود حضرت ارباب حسین ع کارشون رو راه بندازه . 
انشاالله تمام تصحیلات ایرانیا برای مهاجرین عزیز فراهم بشه . 
من از نوشتن اسم واقعی ادمها اینجا هیچ ابایی ندارم.
ولی فکر میکنم اوج بی شخصیتی، عجول بودن در حین تصمیم گیری، چیپ بودن، بی عقل بودن، و لاشی بودن من و مشابهات من هست،
که بخوایم برای بالا بردن خودمون، از اسم بقیه استفاده کنیم.
برای اینکه خودت رو بکشی بالا یا نشون بدی که با ادم حسابیا سر و کار داشتی یا با ادمای دروغگو و بدقول و ناحسابی تعامل داشتی، نیازی نیست اونها رو معرفی کنی. همین که خود اون ادمها بخونن و بفهمن کارشون زشت بوده کافیه.
تا بیست سال دیگه یه بمب سبز درست می کنم و جوری می ترکونمش که رئیس سازمان سنجش، چیچی مقابله با کرونا، دفتر ریاست جمهوری، بهارستان، تمام کس و کارشون، تمام کس و کارم، کل فوامیل و خاندانم، پسرخالم، پسرخالش، پسر عموم، پسرعموش، فلان، بهمان، خودم و تمام این دنیای مزخرف کوفتی تبدیل به انرژی بشیم.ده لامصب! من از دهم هفته ای چهل تا پر می کردم، الان باید این سرم بیاد؟؟ آره؟؟؟ یادم نیست آخرین بار کی حالم این قدر بد بوده... ببخشید اگه نظرا رو دیر جواب داد
بعد دو روز سر و کله زدن و چندین بار خرابکاری بلاخره قالب وبلاگمو خودم شخصی سازیش کردم آقا بیارید اون ناپلئونی رههههههه :)))
حس اون نقاشایی که رو دیوار یه نقاشی سه بعدی میکشن و بعد تموم شدن از دور نگاهش میکنن و تو دلشون کلی از کارشون خر کیف میشن رو دارم. :))
پ.ن۱:اولین تجربه برنامه نویسی (اگه بشه اسمشو گذاشت)
پ.ن۲:عینک خود را میزند و در افق محو میشود
هوالرئوف الرحیم
آقا اولین شبمون گره خورد به حضرت قاسم. تو مزار شهدای گمنام.
چقدرررررر کیف کردم.
عالی بود.
هم رضوان هم فسقل خیلی خوب همراهی کردن.
و رضا هم در نهایت امر.
کلی سپاسگزاری کردم ازش و نتیجه اش این شد که کله سحر بیدار شد بدون قر و ادا لباس پوشید و بردمون مراسم شیرخوارگان مصلی.
اول بگم که برگزار کنندگان کارشون عالی بود. اصلا اذیت نشدیم. فیض اکمل بردیم. کلی صفا کردیم. بچه ها خوش گذروندن و اومدیم.
باز از رضا سپاسگزاری فراوان.
 
 
 
 
 
 
از آدم‌هایی که توی کارشون وجدان دارن، خوشم میاد. درست مثل استاد بانک . که گفت من باید تا فلان قسمت درس بدم و در جواب کسایی که گفتن ما راضی هستیم اگرم تا اون قسمت درس ندین، گفت برام مهم نیست اینجور رضایت! 
و یهو یادم افتاد و فکر کردم چه با وجدان!
 
پ.ن: و خودمو سرزنش نمیکنم بابت این رعایت نکردن فاصله و نیم فاصله و فلان. چون اینجا یه خونه‌اس؛ خونه‌امه و میخوام توی خونه‌ام نیم فاصله رعایت نکنم و حتی فاصله و میخوام ی جور باشه انگار شلوار راحتی پامه
I'm lying on the moon
My dear, I'll be there soon
It's a quiet and starry place
Time's we're swallowed up
In space we're here a million miles away

اگه به جای نگاه کردن به کل، به جزء نگاه کنیم راحت‌تره مگه نه؟ حالا فعلا بگذریم از این که هر چیز راحت‌تری بهتر نیست. این آهنگه رو روی ریپیت گذاشتم تا نوشتن این پست رو تموم کنم. خیلی عجیبه. این که در عین کند گذشتن زود می‌گذره. این که در عین ساده بودن پیچیده‌ست. این که هم درسته هم غلط. این که هم خوش‌حالم هم ناراحت. و و و. تناقض رو دوست داشتم همیشه. این که کمی آزارده
تاریخ مجمع: شنبه 23 تیرماه امسال درصد حضار: 96 درصد اعضای هیات رئیسه: آقای قربانی رئیس مجمع- مدیر امور مجامع مدیریت طرح و توسعه آینده پویا آقای وحیدی ناظر اول- نماینده مدیریت طرح و توسعه آینده پویا آقای جهانگیر ناظر دوم- نماینده سرمایه‌گذاری گروه توسعه ملی آقای سمیعی دبیر- مدیرعامل - تقسیم سود: 65 تومان از  100 تومان سود ساخته شده سال 1396 - اعضای هیات مدیره به شرح زیر به مدت دو سال ابقا شدند
 

ادامه مطلب
کسب درامد به دلار با مرورگر بیت کوین
cryptobrowser
آموزش درآمد اسان از اینترنت
درآمد دلاری و و انتقال آسان به حساب بانکی
این روزها با گسترش اینترنت در کشورمون افراد زیادی به کسب درامد از اینترنت
با روش های مختلف مشغول هستند و ثروت های بزرگی هم به دست آوردند. خیلیا
به گستردگی و قدرت دنیای مجازی پی بردند و کسب و کارشون رو به اینترنت
پیوند زدند و حتی خیلی ها هم کسب و کارشون در دنیای واقعی رو رها کرده و
تمام وقت مشغول پول دراوردن از اینترنت هستند.
چگو
به قولِ ضحی:
چشم به هم بزنی تموم میشه
حالا درسته که تو این چشم به هم زدنه ممکنه چشمات بسوزن، درد بکشن، سوزن سوزن بشن و کُلی هم ازشون اشک بیاد
تَهِ تَهِ‌ش واقعا اینه که چشم به هم بزنی تموم میشه :))

- به کوتاهیِ آن لحظه‌ی شادی که گذشت، غصه هم می‌گذرد!

#صبح‌میشه‌این‌شب
#بازمیشه‌این‌در
#صبرداشته باش
#روزای‌خوب‌توراهه‌بچه
سخنران پول را مچاله کرد. بعد دوباره پرسید :«چه کسی این را می‌خواهد؟» باز هم دستها بالا رفت.
سخنران اسکناس را روی زمین انداخت و آنرا لگد کرد. دوباره سوالش را تکرار کرد و بازهم همه‌ی دستها بالا رفت.
سخنران گفت:
بارها در زندگی پیش آمده است که به دلیل تصمیماتی که می‌گیریم یا بر حسب تصادف احساس کنیم که مچاله و کثیف شده‌ایم اما این را بدانید که هیچگاه ارزش خود را از دست نخواهید داد
Add a commentمشاهده مطلب در کانال
♦️اظهار نظر عجیب رییس سازمان مدیریت بحران کشور
مسئولان از سفر به مناطق سیل زده به شدت خودداری کنند!
✍️ خدا وکیلی یه نظر درست داده باشه همینه .میرن تو دست وبال بچه بسیجی ها و پاسدارها و ارتشی ها و مردم نمیذارن کارشون رو بکنند. تازه یه بخشی از خدمات هم باید در خدمت این ها باشه تازه پل دختر هتل ۵ ستاره هم نداره برن جوج و میگو بزنن. راست گفته نرید جان مادرتون
به گزارش سایت ثقلین به نقل از میبدما در این مراسم، دکتر سید جلیل میرمحمدی مسئول مجمع حامیان مردمی موسسه ثقلین در شهرستان میبد با خوش‌آمدگویی به اساتید و حضار، ابراز امیدواری کرد شروع این روند مقدس در میبد با استقبال رو به رشد همراه باشد.
ادامه مطلب
 
اینَ السَّبَبُ المُتَصل ُ بَینَ الاَرضِ و السَماء
 
 
**أللَّهُمَ عَجِّل لِوَلیکَ أَلفَرَج**
 
**********
**پندانه**
 
پیری برای جمعی سخن میراند،
لطیفه ای برای حضار تعریف کرد همه دیوانه وار خندیدند.
 بعد از لحظه ای او دوباره همان لطیفه را گفت و تعداد کمتری از حضار
خندیدند....
او مجدد لطیفه را تکرار کرد تا اینکه دیگر کسی در جمعیت به آن لطیفه نخندید.
 او لبخندی زد و گفت:
وقتی که نمیتوانید بارها و بارها به لطیفه ای یکسان بخندید،
پس چرا بارها و بارها به
به گزارش سایت ثقلین به نقل از میبدما در این مراسم، دکتر سید جلیل میرمحمدی مسئول مجمع حامیان مردمی موسسه ثقلین در شهرستان میبد با خوش‌آمدگویی به اساتید و حضار، ابراز امیدواری کرد شروع این روند مقدس در میبد با استقبال رو به رشد همراه باشد.
ادامه مطلب
خواب عجیبی دیدم و بطور وحشتناکی دلم گرفته
اینروزا یکی از همکاران آقا خیلی اذیتم کرده و گروهی به رهبری خانم معاون دفتر ریختن سرم که از دفتر بیرونم کنن اونم فقط بخاطر اینکه من اهل پای کج گذاشتن و رشوه نیستم
دیدن عاقبت کارشون منو ریخته بهم
مدام حلالیت خواستن اون آقا منو تو دوراهی گذاشته
هم دلم شکسته نمیخوام ببخشمش و هم تو مرامم کینه توزی و بی معرفتی نیست این مدل شرایط برام زجرآوره
میدونی وقتی در بدترین شرایط زندگیم گیر می کنم همیشه بیشتر از قب
وقتی قرنطینه تموم بشه، وقتی کسب و کارا دوباره راه بیفته، وقتی دوباره مردم نترسن و برن بیرون از خونه پی کارشون، اون وقته که دور و برم خلوت میشه، خالی میشه. میرم  با خیال راحت می شینم یه گوشهء کوه، باهات حرف میزنم. بهت میگم که شعور از دوست داشتن مهم تره، عُرضه و جَنَم از دوست داشتن مهم تره، کوه بودن از دوست داشتن مهم تره. بهت میگم که دوست داشتن شیرینه ولی مثل زهر میکُشه آدمو. بهت میگم که شیرینی خیلی خوب نیست، همش مریضیه، درده، خوردن و لذت بردن و
تا بیست سال دیگه یه بمب سبز درست می کنم و جوری می ترکونمش که رئیس سازمان سنجش، چیچی مقابله با کرونا، دفتر ریاست جمهوری، بهارستان، تمام کس و کارشون، تمام کس و کارم، کل فوامیل و خاندانم، پسرخالم، پسرخالش، پسر عموم، پسرعموش، فلان، بهمان، خودم و تمام این دنیای مزخرف کوفتی تبدیل به انرژی بشیم.ده لامصب! من از دهم هفته ای چهل تا پر می کردم، الان باید این سرم بیاد؟؟ آره؟؟؟ یادم نیست آخرین بار کی حالم این قدر بد بوده... ببخشید اگه نظرا رو دیر جواب داد
استاد گفت:«وقتی اتفاق بیفته که دیگه خیلی دیره» به استاد لبخند زدم. حس می کردم از چیزی حرف میزنه که میفهمم.
استاد پرسید: «سخنرانی هِروِه رو گوش کردی؟» گفتم: «بله!»-بیست سال قبل توی یه کنفرانس سخنرانی داشتم. اون روز، بعد از تموم شدن حرفای من، حضار همین‌قدر با شور و حرارت برای من دست زدند و تشویقم کردند...
ادامه مطلب
 
اول: روزهای سوگواری آقامون حسین(ع) هست. کسی که وقتی دید بعد از برادرش به صلح و شروط ایشون توجهی نکرده‌ن، دید که از اسلام یه ظرف خوشگل خیره‌کننده‌ی قرص‌ومحکم مونده که توش رو پر از پِهِن کرده‌ن، تاب نیاورد و قیام کرد! قیام نکرد که ظرف رو بشکونه، پاشد که پِهِنا رو بریزه دور، ظرفو بشوره، پاک کنه و توش دومرتبه گُل بریزه و حق. ولی همه می‌دونیم کار آقامون نیمه‌تموم و هبط‌شده و هدررفته می‌موند اگر...بله! اگر زینب و سجاد(ع) نبودن. زینب رو که می‌شن
این آهنگ درباره کساییه که شب رو ترجیح میدن. کسانی که در طول روز احساس خفگی دارن، به خاطر کارشون یا هرچیز دیگه. بعدش در طول شب دور از چشم بقیه مردم و فارق از مسئولیتها، حس آزادی میکنن.
 
 
دانلود ام وی + زیرنویس = ادامه مطلب
+ تقدیم به همه فرزندان ماه :)
 
ادامه مطلب
این آهنگ درباره کساییه که شب رو ترجیح میدن. کسانی که در طول روز احساس خفگی دارن، به خاطر کارشون یا هرچیز دیگه. بعدش در طول شب دور از چشم بقیه مردم و فارق از مسئولیتها، حس آزادی میکنن.
 
 
دانلود ام وی + زیرنویس = ادامه مطلب
+ تقدیم به همه فرزندان ماه :)
 
ادامه مطلب
یک سری واقعیت از دنیای وبلاگ نویسی رو مجرّب خدمتتون عرض می کنم:

شاید فقط 1 درصد افراد بتونن واقعا از فضای وبلاگ نویسی دل بکنن و واقعا به این دنیا برنگردن، حتّی اگه مطلب ننویسن بصورت مخفیانه وبلاگ هایی رو دنبال می کنن یا بهتره بگیم حداقل یه روزی دوباره بر می گردن.
هر کسی حداقل یک بار وبلاگش رو حذف کرده!
بچه بازی، پست های یک کلمه ای نهایت یک خطی، کپی پیست و امثالهم جزو سوابق هر وبلاگ نویسی هست امّا به مرور این مسئله با توجه به گذر زمان کمرنگ می شه
یسری هم هستن (که اکثر اوقات حواسشون به خدا نیست و همه جور کار و تجربه ای میکنن 
ولی) وقتی که کارشون یه جا گیر میکنه میرن در خونه خدا و خودش رو به خودش قسم میدن که مشکلشون حل شه
این قسم به صورت زیر به کار برده میشود:
خـــــــــــــــدایـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــا تـــــــــــورو خـــــــــــدا ...
توضییح عکس:تلاش من و دوستان برای فهم همون یسری 
#سوزن_به_خود
~چه جمله هایی درونگراها رو می ترسونه؟~
*این یک پروژه گروهیه!*
درونگراها به طور کل وقتی پروژه هارو تنهایی جلو می برن بهتر کار می کنن. چون می تونن راحت و بدون مزاحمت بقیه روی کارشون تمرکز کنن. اونها مثل برونگراها تمایلی به بلند بلند فکر کردن ندارن، معمولا افکار، احساسات و ایده هاشون رو به صورت درونی پردازش و طبقه بندی می کنن.برای درونگراها، پروژه های گروهی تو مدرسه یا محل کار یعنی کنار اومدن با تغییر یهویی برنامه ها و بحث و مشکلات گروهی. اونا به
انگار کوه کندم ...
خسته م...
قرص هام جواب نمیده دیگه ، خوابالو شدم‌، ذهنم بسته شده ، نا آروم شدم ، رو آوردم به پرخوری، دیروز هرکار کردم گلاب به روتون throw up کنم نشد که نشد ... هی اسید معدم بالا می اومد ولی حتی یه کوچولو غذایی که خورده بودم نه...!
امروز هلیا بهم گفت حاضره بمیره اما این بیماری رو نداشته باشه!!!! گفتم کدوم بیماری؟!‍ گفت بیماری نا امیدی!!!!!
وای بر من که انقدر این بچه ی 10 ساله رو درگیر کردم...
امروز ذهنم نا خوداگاه هی کشیده میشد به دوباره پشت ک
این روزها اسم کیت خیلی به گوشمون می خوره، اما شاید مثل روغن غیرتراریخته ی طبیعت فقط می شنویم و دقّت نمی کنیم که چی هست. اوایلی که کرونا وارد کشور شده بود یه صحبتی از فردی شنیدم و تا حدودی در جریان قرار گرفتم که قضیه این کیت ها چیه.
کیت همیشه وجود داشته و علم پزشکیِ مدرن بهش وابستگی شدیدی داره. دقیقا بر خلاف طب اسلامی و سنتی که اساس کارشون روی علائم هست طب مدرن خیلی از تصمیماتش رو بر اساس نتایج همین کیت ها می گیره. در واقع نمونه ی گرفته شده از فرد
انجمن بین المللی ترنم صلح، برای فعالیت در راستای چشم اندازهای خود، و برای معرفی ظرفیت های خودجوش و اشتراک محتوای آموزشی-تبلیغی، اقدام به انتشار خاطرات مبلغین بین المللی اسلام و خاطرات تبلیغی مسلمانان نموه است.
چندسال پیش در روز شهادت حضرت زهرا(س) بنده در یکی از مراکز اسلامی ونزوئلا
سخنرانی می کردم. بعضی حضار آن مراسم از ثروتمندان ، تاجران و مهاجرین
لبنانی بودند. و خانمی هم که محقق ادیان بود ومی خواست درباره اسلام تحقیق
کند...
ادامه مطلب
انجمن بین المللی ترنم صلح، برای فعالیت در راستای چشم اندازهای خود، و برای معرفی ظرفیت های خودجوش و اشتراک محتوای آموزشی-تبلیغی، اقدام به انتشار خاطرات مبلغین بین المللی اسلام و خاطرات تبلیغی مسلمانان نموه است.
چندسال پیش در روز شهادت حضرت زهرا(س) بنده در یکی از مراکز اسلامی ونزوئلا
سخنرانی می کردم. بعضی حضار آن مراسم از ثروتمندان ، تاجران و مهاجرین
لبنانی بودند. و خانمی هم که محقق ادیان بود ومی خواست درباره اسلام تحقیق
کند...
ادامه مطلب
سلام دوستان
دوستانی که کارشون نگارش هست و به اصطلاح تایپیست هستن میدونن که نوشتن یه سری کاراکترها کمی سخت هست مثل نیم‌فاصله و یا دقت توی تایپ در حجم بالا کم میشه و ممکنه مثلا دوتا نقطه ته خط بذاری یا ممکنه حتی اشتباه تایپی و املایی داشته باشی.
در این پست میخوام برجسته‌ترین و شاخص ترین برنامه های این ویرایش متن رو به شما معرفی کنم. پس با من همراه باشید...
ادامه مطلب
کشف جدید علوم شناختی... 
نام بردن از شهید #سردار_قاسم_سلیمانی در نشست بین المللی در ونزوئلا و عکس العمل حضار از ۵١ کشور جهان
 
برای دیدن فیلم کلیک کنید 
 ✅ تمام غول های رسانه ای دنیا با همه شگرد های عملیات روانی و تاکتیک های شناختی سعی در تغییر اذهان را دارند.اما شهادت قاسم سلیمانی تمام معادلات شناختی  را تغییر داد و فرضیه ای جدید را ایجاد کرد که قلب هم به عنوان یک عضوی از بدن از هزاران کیلومتر دارای "تاثیری" بیش از رسانه ها است.اصلی که تاریخ و
  چند وقت پیش قرار شد با یه آقایی به عنوان راهنما و مشاور توی یه پروژه همکاری کنم ایشون ماجرای پروژه رو تعریف کردند و به من این اطمینان رو دادن که بابت پرداخت هزینه ها نگرانی نداشته باشم ، من هم پروژه رو جدی گرفتم زمان گذاشتم و یکسری بررسی های اولیه رو انجام دادم تا بتونم با شروع پروژه به ایشون کمک کنم ، اما متاسفانه بعد از هر تماس تلفنی ماجرا جور دیگری تغییر میکرد تا رسید به کنسل شدن پروژه و اینکه بریم سراغ پروژه های دیگه ای که به من پیشنهاد ش
نه......
برای خیلی از ما آدم ها گفتن این کلمه بسیار سنگین و سخته.
فکر میکنیم با گفتن این کلمه خیلی چیزها از دست خواهیم داد.
اما من فکر میکنم استفاده به جا و به موقع از این کلمه باعث میشه تو خیلی چیزها رو بدست بیاری.
مثل الان من.... 
وقتی تو محکم میگی نه.....   خیلی از نزدیکترین هایت به کلی بهم میریزن و تو رو تحقیر میکنند،گاهی کارشون به جایی میرسه که با تو قهر میکنند
اما به نظر من باید بهشون زمان داد تا معنای حرف های تو رو درک کنند و متوجه دلیل نه گفتن تو
صبحا که بچه ها پا میشن با شبکه آموزش درساشون رو پیش میبرن تا حدودی.مدرسه شون هم گروه ایجاد کرده برای تدریس معلم ها.بازم خوبه تا حدودی تو درس هستن و خیلی از درس پرت نمیشن.
دیشب همسر لطف کرد پرده هایی رو که شسته بودیم آویزون کرد.هنوز کار زیاد مونده..
صبح متوجه شدم که سه روز نانوایی ها و مراکز خرید و.. تعطیلن.یادم اومده نون نداریم ساعت 7 پاشدم رفتم ببینم بازه یا نه باز بود و خلوت خدا رو شکر.این اطلاعیه ها رو الکی صادر می کنن یا واقعا از اصنافه؟!آخه مگ
این عکس از یک چیز ساده و در نگاه اول شاید یک اقدام کوچیک و حتى بى ارزش بنظر بیاد اما پشتش یک فرهنگ سازیه درسته.. یه مسئله اى که شاید ما حتى فکرش رو هم نکردیم چون معتقد بودیم همیشه یه اونهایى هستند که کارشون این باشه.. که مسئول اتفاق هاى خوب باشند..
هوالرئوف الرحیم
جواب اون مردک قمارباز رو که خوندم... اول دلم مچاله شد. دوم دلم برای امثال سفیر پست قبل سوخت... سوم نفرت سراسر وجودم رو گرفت. 
چراااااا باید اینها به کارشون ادامه بدننننن.
چیکار کنیممممممم.
خدایا مارو از وست اینها نجات بده.
مثل آمبروژا شدیم. رئیس جمهور و دولت مردامون یه فلانین و ما اصلا فکرمون مثل اونها نیست. خدایااااا از اون اقتدار چی موند؟!؟!؟!؟!
اون از فوتبال. اون از مردک جاسوس انگلیسی. اون از وزیر امور خارجه و جوابهای دندان شکن
انگار همهٔ دنیا آمده بودند تا شاهد ماجرا باشند.
صدای تق‌تقی بلند شد و همهمه ها خوابید. جلسهٔ دادرسی شروع شد.
قاضی بی‌رحم حکم کرد، محکومم کرد به مرگ؛ به جرم تباه کردن زندگی خودم. دوباره همهمه‌ها بالاگرفت. کسی از سمت چپم برخواست، اجازه گرفت و با صدای رسا شروع به صحبت کرد: "دنیاهای رنگین محکوم به مَحو شدن نیستند، فقط متناسب با رنگ، بغض رو باید نقاشی کرد!" نگاهش کردم، همه‌چیزش برایم آشنا بود، چشمانش، صدایش، چقدر شبیه‌ام بود؛ او اصلا خودِ خودِ م
چقدر روزها توی قرنطینه تکراری میگذره، هر دفعه می بینم هرروز صبخ از خواب بلند میشم، ورزش میکنم، یکم مینویسم، بعد یکم تایم خالیه که اگه مشق داشته باشم باید اونو بنویسم اگرم نه که میرم کتاب میخونم، بعدش دیگه شب شده به همین سرعت، یه تایمی هم اون وسط مسطا یه فیلمی میبینم و کلا یه سری کارای مشخص، مثل یه ربات... نه این که حوصله م سر رفته باشه ها نه، اتفاقا کاملا وقتم پره، اما همش با درس و مشق وقتم گرفته میشه...:/
+چه میکنید شما؟
++چیزی که خیلی متنفرم ازش
از فضای مجازی بیا بیرون، از فضای واقعی هم بیا بیرون، برو تو دنیای خودت. آره، بر عکس همه که میگن واقع بین باش، واقع بین نباش. واقعیت ها مطلوب ما نیستند و برای همین هم اونا رو دوست نداریم. یک ساعت زندگی الان و امروزت رو دریاب و از این ساعت و توانی که در بدن داری، استفاده کن چون این ساعت که گذشت و این توان امروز تو بعد از این ساعت منقضی میشن و قابل انتقال به فردا نیستن. اگه میخواید روح زندگی به جسم زندگیتون برگرده از فضای رسانه ها دوری کنید چون امرو
وقتی شاخص کل گارد ریزشی و اصلاح می گیرد هیجان فروش و رقابت در فروش اوج می گیرد، سهم هایی هستند که همچنان استوار به کارشون ادامه میدن و نه تنها صف فروش نمیشن بلکه صف خرید هم باقی میمونن و گرنه در حالت صعودی بازار اکثر سهم ها مثبت هستند.
این سهم ها همون سهم های ارزنده و بنیادین بازار هستند که خریدارانشون با حساب و کتاب اونو خریدن و هر خریدار نقدینگی بالایی وارد سهم کرده.
وقتی شاخص کل منفی و ریزشی شد میشه عیار تحلیلگر رو فهمید اگر سهمش هم چنان رو
 امشب با دوتا از جوونای محل رفتیم محل کارشون. یک مغازه ساده که انواع و اقسامِ کارهای هنری به در و دیوار نصب شده بود. قرار شد با مساعدتِ  بنیاد طلوع کوثر، دستگاه " پیکسل " یا " بج" خریداری بشه و چاپ انواع تصویر و نگاشته روی چوب و پارچه و ... را همین جا تو همین مغازه تولید بشه. ماشالله به نشاط و انرژی جوان با اخلاق با ایمانِ  ایرانی . اعتماد به جوان ایرانی و داشته های خودمان همان معنای اقتصاد مقاومتی است.
1. آزمون قبلی نفر یکی مونده به اخر شدم. آزمون بعدی رو بد تر شدن یعنی نفر اخر شدن. پس احتمال بهتر شدنم بیشتره :| #چگونه_خود_را_دلداری_دهیم
2. هنوز وقت نکردم ماتریسو بخونم :| احتمالا 4 شنبه باید ساعت 4 و نیم صبح پاشم برا ماتریس خانوم.
3. واااااای اقا سر زنگ شیمی با ری ری داشتیم لیست می نوشتیم. لیست چی؟ لیست اینکه اگه پسر بودیم به ترتیب کدوم بچه های کلاسو میگرفتیم :)))) 
4. جسما ً داغونم ولی روحاً خوبم. روحاً :| #چگونه_شاهد_ریختن_پرهای_فردوسی_باشیم.
5. وسط پیلوت
                                                                                                              
میگن سالی که نکوست از بهارش پیداست...
اولش که با کرونا شروع شد و همه نقشه هایی که از سه ماه قبل عید برای تعطیلات و دید و بازدید هایش کشیده بودیم همه دود شد و رفت هوا 
میشه به فال نیک گرفتش...ممکنه بگین بابا دلت خوشه هاا!! فال نیک کجا بود؟! 
بیایم به حرف سهراب گوش بدیم که میگه: (چشم ها را باید شست   جور دیگر باید دید ) و جور دیگه نگاه کنیم و نیمه پُر لیوان رو
یکی از سایتهایی که نوعا رتبه بالایی با کلمه سئو داره رو بررسی می کنم. ترفندهای جالبی به کار میبره. و کارشون هم خوبه. مثلا تولید محتوا دارند، لینک می سازند، در رسانه ها فعال اند و نت ورک خاص خودشون رو دارند. خلاصه سئو این روزها صرفا چند کار ساده نیست گویا. اگه می خواهید بدونید کدوم سایت رو میگم، این لینک رو ببینید. فیلتره و نیاز به فیترشکن دارید. از سیمیلاروب کمک میگیرم.
شدیدا به سئو علاقه ویژه ای دارم و معتقدا شاید تنها 50 درصد اسرار سئو توسط گوگ
شما می توانید نوع سکه ای را که حضار در زیر یک فنجان پنهان کرده اند، مشخص نمائید!
ضمن این که اتاق را ترک می کنید از مهمانان بخواهید سکه ای را به دلخواه در زیر یک فنجان قرار دهند. وقتی به اتاق برمی گردید با نگاهی عمیق و دقیق به فنجان، نوع سکه زیر فنجان را ( 100 ریالی _ 250 ریالی و . . . ) را اعلام می کنید.
راز :
ادامه مطلب
هوالرئوف الرحیم
یه دونه کیک 6 نفره خریدیم مثل هر سال رفتیم خونه مامان تولدشونو تبریک بگیم.
جلو در که رسیدیم دیدیم نفر شماره ی یک هم اونجاست. قیافه مو برای رضا کج و راست کردم و رضا گفت عیب نداره بیا حالا.
رفتیم تو و دوساعتی طول کشید تا چایی حاضر شد و تولد تولد. اون گذشت رسیدیم به بخش برش کیک. من به امید یه برش گنده ی کیک رفته بودم. حتی قهوه هم با خودم برده بود. یه برش چیپسی و نازک بهم کیک دادن در حد 3 تا چنگال. :(  بعد که به تکه های آخر کیک امید بسته بود
این عکس از یک چیز ساده و در نگاه اول شاید یک اقدام کوچیک و حتى بى ارزش بنظر بیاد اما پشتش یک فرهنگ سازیه درسته.. یه مسئله اى که شاید ما حتى فکرش رو هم نکردیم چون معتقد بودیم همیشه یه اونهایى هستند که کارشون این باشه.. که مسئول اتفاق هاى خوب باشند..
یکی از دعاهای هر روزم ، اینه که می گم خدایا بهم رزق حلال و طیّب عنایت کن !
طبق معمول همیشه ، سرِ کار که می رم بعضا حرص و جوش می خورم که چرا فلانی کار نمی کنه ، چرا من که انقدر سابقه بیشتری نسبت به همشون دارم باید یه سری کارای دستی کنم که وقتم رو تلف می کنه ؟ بعدش هم یکم ناراحت می شدم که چرا این اتفاقا داره میفته !!!
تا این که روز جمعه ، با رضا رفتیم تا کل اجناس مغازه ی محمد رو بشماریم . . هر از مدتی کوتاه ، خسته می شدن و می رفتن بیرون از مغازه و یا لم می د
همیشه دغدغه سایت ها این بوده رقیب هاشون رو توی گوگل بگیرن و بشن اول گوگل توی این روز هایی که قیمت ها به شدت افزایش داشته و مردم توانایی خرید جنس ندارن تنها رقیب سر سخت شما شده نا امیدی چرا؟خیلی ها امیدشون از  دست دادن کارشون رها کردن حتی سایت های بزرگ که خودتون هم میشناسید خیلی ها انگیزه و انرژی مثل قبل ندارن این رقیب سر سخت ناامیدی الان توی گوگل ایران اول شده و گرفتنش هم سخت بازار الان توی ایران گرفتن فلان سایت توی گوگل نیست بازار الان گرفتن
توی ذهنم بود که بعد از امتحانات ...دوباره اینجا رو راه بندازم ..اما همش فراموش میشد تا امشب ...!
...
حس برگشتن به وبلاگ قدیمیم...
مثل برگشتن به خونه ایه که خیلی وقته توش قدم نذاشتم ...
این وبلاگ که مدت زیادی عمر نکرد و مطلب زیادی توش به اشتراک گذاشته نشد ...
اما با هر برخورد انگشتام به دکمه های کیبورد ...انگار که قلنج میشکنه و از خواب چند ساله بیدار میشه ...!
پرده ها رو کنار میزنم و اجازه میدم نور زندگی خودشو به صفحات بی جون این وبلاگ بتابونه ...
شاید دیر ...ش
شنبه با جناب برادر پاشدیم رفتیم دکتر . برگشتنی یه چند قطره ای از بینی مبارک مان خون اومد . سوار اتوبوس شده بودیم ، توی قسمت مردونه وایساده بودیم ، داداش بزرگه پرسید خوبی ؟ گفتم نه ! و همون طور که بازوش رو گرفته بودم سرم رو به سینه ش تکیه دادم و بهش گفتم دارم غش میکنم . ( احتمالا حضار پیش خودشون گفتن اَه اَه خجالتم خوب چیزیه این جلافت ها توی ملاء عام ؟؟؟ ) فکر کنم چند ثانیه بعد من کف اتوبوس بودم داداش بزرگه دستمو گرفته بود میگفت خوبی ؟؟ گفتم آره خوب
سلام ، ، ،
دیجیتال مارکتینگ هم مثل خیلی چیزهای دیگه تاریخچه ای برای خودش داره. تاریخچه دیجیتال مارکتینگ از اینترنت و فضای آنلاین شروع شد ، از وقتی که اولین بیلبورد وارد فضای مجازی شد. یکم بعد از اینکه سایت ها شکل گرفتن خیلی دیجیتال مارکتینگ وسیع تر شد. البته اول سایت ها بودن بعد دیجیتال مارکتینگ ولی منظورم این بود که اگر سایت ها نبودن دیجیتال مارکتینگ خیلی وسعت نداشت. رسانه های اجتماعی شکل گرفتن. خیلیییی دیجیتال مارکتینگ وسیع تر شد. از جایی
خب خب خب... بوشهر رفتن ما حتمی شد و اندازه هزار سال کار واسه انجام دادن دارم!!! اما از صبح که بیدار میشم یه گوشه میشینم تا ظهر میشه!! انگار تو این دنیا نیستم اصلا! ولی عوضش بعد از ظهرا اندازه دو هزار سال کار میکنیم!
وای اگه بدونید چه اتفاقات عجیب و غریبی میوفته تو این گیر و ویر! مثلا تو یه اتفاق خیلی عجیب یه قسمتی از کمپرسورمون شکست! که از اونجایی که اینجا ته دنیاس قطعه ش گیرمون نیومد. یه کمپرسور تو محل کار همسر بود که بلااستفاده بود مدتها. اونو آور
دلم گرفته برای اوناییکه واسه ابراز عشقشون ؛ 
ماههاست فقط حساب کتاب میکنند دریغ از یه ارزن دلیری! 
ابتهاج میگفت “باید عاشق شد و رفت” و خوب چیزی گفته
البته که عشق یکسره موجب دردسره، 
البته که حساب عاشقی و ازدواج را باید با هم کمی تفکیک کرد
البته که عاشق یه پفیوز نباید شد
البته که عاشقی شیرجه زدنه و وای به حال شیرجه زنی که شنا بلد نباشه
ولی؛
بی عشقی، “نداشتنِ” تلخیست. 
یکی باید باشه غیر خودمون که به خاطرش حسودی کنیم و واسش یقه پاره کنیم ؛
به به
یه دختره تو گروه هست، میاد سوال میپرسه، و تاکید هم میکنه با تحلیل بهم جواب بدین و بگین چرا این گزینه میشه.
من چند باری تا حالا جوابشو دادم.
حالا نمیگم کار شاقی کردم؛ اما برای اینکه ادم بتونه جواب یه پرسش علمی رو بده باید زمان بذاره و فکر کنه.
با توجه به اینکه اصلا بلد نیست تشکر کنه، یا حداقل احترام بذاره یه بار در جواب چیزی بگه، حتی مخالفت، تصمیم گرفته بودم دیگه اگه سوالی تو گروه پرسید جواب ندم.
تا که الان دیدم باز یه پاراگراف بلند بالا گذاشته ک
سلام خدای عشقسلام قلبهای مهربانسلام دوستانامروزتان پراز لبخندان شاءاللهروزی قلبتان محبتروزی چشمتان برق شادیروزی  عمرتان عشقو روزی زندگیتانصمیمیت و صداقت باشهصبح تون عاشقانه روزتون پرانرژی وشاد
بخند
(( امروز هم گذشت و شکرانه خدا تنمون سلامته. جونمون آزاده.دیگه از این قشنگتر هم مگه داریم. هر موقع میرم دفتر میگم خدایا امید این پرسنل مهرزمان با تو رزق و روزی مارو برسون و نون حلال بهمون بده خدای بزرگ. یه نفر مهرلیزری میخواد یه نفر مهرژلاتین
قرار بود امروز هم مثل بقیه روزها، عملیاتِ خطیرِ "امتحان کنسل کنی" داشته باشیم!زنگ اول با خانم لطفی، دبیر دینی و فلسفه مان، کلاس داشتیم. بچه ها هرکدام سعی کردند با ترفند خودشان نقشی در این عملیات مهم و حساس داشته باشند اما نصرتی نیافتند!منکه با قد کمی کوتاهم نیمکت سوم نشسته بودم، کمی سرم را کج کردم تا بتوانم صورت مهربان خانم لطفی را ببینم.همچنان که فکر می‌کردم چه باید بگویم، با دستی زیر چانه، تصمیم گرفتم فالبداهه جمله ای بپرانم._خانوم، فکر نم
استغفار دوای هردردیموضوع داستان : پند قرآنی✅مردى خدمت امام حسن مجتبى علیه السلام آمد و از قحطى و گرانى به آن حضرت شکایت نمود، پس حضرت به او فرمود: از خدا طلب آمرزش کن، و مرد دیگرى آمد و به آن حضرت از فقرو تهى دستى شکایت کرد، پس حضرت به او هم فرمود از خداوند (جهت گناهان خود) استغفارو طلب آمرزش نما، و مرد دیگرى آمد و به آن حضرت عرض کرد از خدا بخواه و دعا کن کهخداوند پسرى بمن لطف فرماید، پس باو هم فرمود: از خدا طلب آمرزش نما، پس ما(حضار مجلس) به آن حض
هوالرئوف الرحیم
کلاس رضوان یکساعته. نمی ارزه بیای خونه. علاوه بر اینکه این چند جلسه هر بار وسط کلاس رضوان یه کار مهمم داشته. 
جزء خوانی هام رو گذاشتم برای اون زمان. یک دلیلش بخاطر تصمیم اکیدم برای دوست جدید پیدا نکردنه. یک دلیلش هم بهترین فرصته برای خوندن قرآنهام. یک دلیلش هم کمتر حرف زدنه. و دیگر دلیلهایی که به اخلاق گندم مربوط میشه.
وگرنه تعریف از خود که چه عرض کنم... :( ... هم جذابت دارم برای جذب دوست. هم زود می تونم دوست پیدا کنم. ولی فایده ش چیه
داشتم فکر میکردم ارزشمندترین چیز بین آدما شاید «ارتباط کلامی امن» باشه. یه چیزی که به شدت خلأش حس میشه.
فقیری که میگه بچم مریضه، بین کلاهبردارای عوضی گمه.
پسری که میگه قصدم ازدواجه، بین هوس‌بازای عوضی گمه.
این «عوضی»ها همه به خاطر فقدان «ارتباط امن» کارشون پیش میره.
و اون «ساده»ها همه به خاطر فقدان «ارتباط امن» دارن به فنا میرن.
داشتم فکر میکردم یه جذابیت حیوونا برای من همینه؛ هیچکدومشون دروغ بلد نیستن. واسه همین تو برقراری ارتباط امن کامل
یه سری آدما هستن که محبت هایی که بهشون میکنی رو نمیبینن، شایدم نمیخوان که ببینن. اینا ته کار برمیگردن تو روت با خنده و مثلا به شوخی میگن:"تو که برام کاری نکردی"!!!!
عه؟ پس اینا چی بود؟ انتظار نداشتم که بخوای ازم تشکر کنی چون حتما برام عزیز بودی که اینکارو واست کردم اما این کم لطفیت در پس شوخی بدجور دل میشکنه. 
اصلا به نظرم شوخی ها جدی ترین حرف هان! اینو مطمئن باشین. 
خیلی خوبه که آدم به این درک برسه که لطفی که بقیه در حقمون میکنن هر چند کوچیک رو ببی
واقعا میترسم از آیندم :)
توی دوران نوجوونیم تصورم از الانم این شکلی نبود خدایی. زندگی خیلی شاخ، شاد و روی روال تری رو تصور می کردم. اما خب همیشه اون چیزی که می خوایم، نمیشه دیگه. تلاشم برای پیدا کردن کار هم نافرجام مونده :( خورد توی ذوقم واقعا با این موقعیت های شغلی و با اون سابقه هایی که میخوان. متهوع میشم از اینکه هنوزم نمی تونم به استقلال مالی برسم :|
هر چی که میگذره میفهمم چه تصورات آرمانی داشتم:) نه فقط از زندگی خودم، از همه چیز. کلا دنیای بزرگ
تا حالا شده برید یه مغازه خرید کنید و فکر کنید  کارتتون اعتبار خوبی داره اما بعد از کارت  کشیدن پیام موجودی کافی نیست باعث خجالت و شرمندگی تون بشه، یه عده هم فکر می کنن کارشون تو دنیا خیلی درسته و حسابی وضعشون تو آخرت خوب خوبه، اما روز قیامت متوجه می شن حسابشون خالی خالیه، ترازوی اعمالشون سبکه و دستشون خالیه . این دنیا همه عین همند مثل کارت های شبیه هم ولی اعتبارشون از زمین تا آسمون فرقشه. دنیا محل جمع اعتبار برای آخرته و خیلی ها تازه بعد از م
برای افزایش یادگیری و ایجاد محیط مفرح و شاد برای تمامی دانش آموزان در همه پایه.اما در اینجا فقط پایه دبیرستانی هارا برایتان شرح میکنیم.(گزیده گزارش هایی که از دانش آموزان تهیه کردیم)
۱-ایجاد محیطی با فضای سبز در حیاط و موحطه مدرسه با گلها و درختان همیشه سبز مثل درخت کاج.
۲_پوشیدن لباس های ست و رنگی هم دانش آموزان و هم مدیران هم معاونان و کلیه دبیران.
۳_مهربان بودن تمامی حضار محترم در مدرسه اعم از دبیران و معاونان.
۴_گیر ندادن های الکی به هر چیزی
حضرت آقا: دوتا قند برندار، یکی بسه.
سید محمد: نه من دوتا قند میخوام.
حضرت آقا: (سکوت و نگاه)
سید محمد: (کمی مکث... کمی فکر...) دایی! آخه الان بیشتر مردم دوقنده شدن!!
زندایی(که من باشم): محمد! دوقنده دیگه چیه؟
سید محمد: یعنی چاییشونو با دوتا قند میخورن...
ما هیچ... ما نگاه...

پ.ن1: امان از دست این دایناسورای دهه نودی، که برای توجیه کار خودشون، چه واژه ها که نمیسازن! منو یاد بعضی دولتمردا انداخت که برای موجه جلوه دادن کارشون، از مردم مایه میذارن!
پ.ن2: بنطرتون
بابک میگه که شماره ای اون یارو رضا (رضا صبری خودمون) که دیروز بهت با شماره کانادا پیامک زده و چرت و پرت گفته رو بده من، که پیداش کنم ببینم خط مال کیه.
همچنین میگه که اینهایی که از بلاکی دراوردی رو فکر میکنم که بهتره مجددا بلاک کنی و دیگه از بلاکی درنیاری
میپرسم چرا؟
میگه تو چوب همین قلب ساده تو خوردی تا الان. به این عوضیا نباید رحم کرد. حالا آخر شب باید بشینم دونه دونه اینها رو دوباره بلاک کنم!
راست هم میگه دراز. من باهاش موافقم.
راستی یه چیزی که س

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها